سیدهی آلمانی و عریضهی بیفایده
۶ اردیبهشت ۱۳۸۶
از نوشتن در مورد بدحجابی و برخورد با آن خسته شدهام. یادم میآید حدود سالهای ۷۹-۷۸ که تازه جو دانشکدهی الهیات فردوسی مشهد داشت رنگ دختران غیر چادری را به خود میدید، جنجالی به پا شده بود که بسیج میخواهد با دختران غیر چادری برخورد و آنها را تهدید کند. در حد شایعه بود اما جو سنگین بود. آمدیم به خیال خودمان کار فرهنگی بکنیم، از طرف جهاد دانشگاهی دانشکده یک میزگرد با حضور نمایندهی تشکلها در این مورد گذاشتیم و ابعاد قضیه را باز کردیم. خود من هم مضمون کتاب مسالهی حجاب مرحوم مطهری را، که بر شکل حجاب، اعم از چادر یا مانتو، تاکید نکرده بود، کنفرانس دادم. بلوایی به پا کردند که برای من خیلی سخت تمام شد. زیرا مساله را با اغراق و دروغ به گوش یک بزرگوار روحانی، که من تعلق خاطر و ارادتی به آن بزرگوار داشتم و دارم، رساندند و او هم بی آنکه از من بپرسد داستان چه بوده با عصبانیت به من گفت: سید! شنیدم حجابزدایی کردهای. سخت بر من سخت آمد.
چند باری هم در همین وبلاگ در این باب نوشتهام که یک بارِ آن با نقدهایی از سوی برخی از دوستان فاضل حوزویمان هم مواجه شد.
مدتی است که به امکانِ اصلاحات، ظنین و نا امید شدهام. میدانم که خیلیها خیلی زودتر به این رای رسیده بودند. بالاخره اضعف مامومین هم به رکوع رسید! مهمترین دلیلِ من هم برای نومیدی و ظن به امکانِ اصلاحات این است که با گوشت و پوست به این نتیجه رسیدهام که:
«تا زمانی که نهادهای قدرتمند اقتصادیِ مستقل از حکومت که گرایشهای
اصلاحطلبانه داشته باشند وجود نداشته باشد، اصلاحات صرفا در حد یک شوخی روشنفکرانه است»
و متاسفم که بگویم چنان نهادهای اقتصادی مستقل از حکومت و دارای گرایشهای اصلاحطلبانه در ایران وجود ندارد.
به تعبیر دیگر همهی ماها که میکوشیم کار فرهنگی کنیم و ذایقهی فرهنگی جامعه را تغییر دهیم، سرِ کار ایم.
بر همین منوال، نوشتن در مورد اینکه طرح مبارزه با بد حجابی جواب نمیدهد و اصلا اجبار کردن به رعایتِ یک امر شرعی، خود امری غیر شرعی است، همه و همه سخنان خوب ولی بی فایدهای است. من اگر جای حاکمیت باشم، رسانه را آزاد میگذارم زیرا نهادهای اقتصادی، دست منِ حاکمیت است، حالا رسانه هر چه میخواهد بنویسد.
با این حال با دیدن جملهای از جناب شاهرودی، از فضلای حوزهی علمیهی قم و از شاگردان مبرز مرحوم محمد باقر صدر، که اگر رییس قوهی قضاییه میشدند به نظرم اصلاحات خوبی در ایران رخ میداد، حیفام آمد که آزموده را دیگر بار نیازمایم و دست به کارِ بی فایدهی نوشتن در مضرات طرح برخورد با بدحجابی نزنم. فرمودهاند:
" اگر در مواقعی میتوان فردی را به کلانتریها و پاسگاههای انتظامی نبرد، نباید پای وی را به کلانتریها کشاند. کشاندن پای زنان و جوانان به کلانتری غیر از ضرر اجتماعی منفعتی ندارد".
سخن هوشمندانهای است. البته رییس قوهی قضاییه همین دیروز با رادیو مصاحبه کرد و در تایید این طرح سخن گفت. قاضی مرتضوی که رادیو گوشهای از عین سخنان او را پخش کرد، حتا به این نکته اشاره کرد که دخترانی که با این وضع به کوی و برزن میآیند، در مواردی پسرها را به درون خانهی خودشان هدایت [هدایت؟] میکنند و دست به فساد و فحشا میزنند.
سخن جناب شاهرودی را که خواندم و کلام قاضی مرتضوی را که شنیدم، یاد خاطرهای افتادم.
یکی از دوستان روحانیام پدری داشت که یک قاضی روحانی ساده بود و در سالهای دههی شصت که دایرهی منکرات وجود داشت و با بدحجابی و منکرات مبازره میشد، قاضی همین دایره بود. درد سرتان ندهم یکی از همین خانمهای بد حجاب و اهل منکر را که دستگیر میکنند، کار به ازدواج پدر دوست ما با آن مخدره میافتد و خلاصه دختری هم از این ازدواج به عمل میآید. پدر دوست ما فوت میکند و آن مادر و دختر اکنون در آلمان زندگی میکنند. دوست ما برخی اوقات شوخی میکند و میگوید ما در آلمان شعبه داریم ها. اگر روزی عکسی از آن خواهر سیدهی آلمانی و این برادر سادهی روحانی گرفته شود، فکر میکنم برای بخش عکس رادیو زمانه، سوژهی جالبی باشد.
این حکایت از آنرو آوردم تا معنی جملهی جناب شاهرودی بیشتر بر شما روشن شود که:
« کشاندن پای زنان و جوانان به کلانتری غیر از ضرر اجتماعی منفعتی ندارد».
پایانِ عریضهنویسیِ بیفایده.
پسنوشت: واکنش جناب سینا صاحب وبلاگ ساردین بیخواب را هم بخوانید:
تو google reader لینکی از حباب گذاشتم. راجع به اینه که آقا احساس میکنن دفاع از آزادی حجاب تو شرایط فعلی (که هیچ نهاد مستقلی نداریم) فایده نداره. بچه ها تو خیابون هر روز در معرض فشار هستن و شب ها رو تو بازداشتگاه سر می کنن. آقا خسته شدن که کتابای فقهی رو مرور میکنن. روشنفکر دینی جماعت همینه. با ناهیان از منکر فقط یه راه مبارزه هست. افتخار به منکر. هر وخت مردم ما به منکر افتخار کردن به خاطر منکر بودنش. دیگه چیزی به نام منکر باقی نمیمونه و آزاد میشیم.
کاری هم که اصلاً نباید کرد بررسی فقهی قضیه اس. کار احمقانه و بی فایده ایه.
سلام…
“هفت حرف” ، وبلاگی چند موضوعه و گروهی است که هر روز هفته را به موضوعی خاص می پردازد…
“هفت حرف” پنج شنبه ها با صفحه اجتماعی به روز است؛ “یک یتیم؛ ده ها ناپدری” (نگاهی دیگربه نحوه برخورد با بی حجابی در ایران امروز)
به امید دیدار شما
یا حق
سلام غیبت صغرای ما را عفو فرمایید ! اینقدر این روزها اعصاب و وجودم از شرایط و اخبار ایران آشفته است که ناراحتی اش از دیشب به بدن جسم نیز سرایت کرد !!!!!!!! ظلم ، ظلم است برادر … ظلم و ظالم ، ظالم … این لینک وآن عکس دیوانه ام کرد http://i12.tinypic.com/44l0284.jpg
http://www.masihalinejad.blogfa.com/
شما هم یه اصلاح طلب خسته! آه از فعالیت هایی که کردی و چطور جواب گرفتی! ناامید! بدون نهادهای آزاد! خدایا چه دردی رو تحمل میکنی تو بمیرم!
فکر کردی خیلی مردی اومدی تفسیر جدید از مطهری ارایه دادی. بیرون از دانشگاه لعنتی دختر و پسر رو به شلاق محکوم کردن، تو پی تفسیر دینی و آخوند مورد علاقه و خستگی از گفتنی؟ خسته نباشی. اصلاح طلب ها آدم نمیشن.
(سینا خان نتوانستم در وبلاگتان کامنت بگذارم نمیگرفت این کامنت بیشتر ناظر به مطلبتان در وبلاگ است تا کامنتتان در اینجا)
آخه برادر من یا خواهر من! من ممکن است همسرم یک چشمی رو بگیرد (که میگیرد) اما روا ندانم که این نوع شیوهی زیست اجباری باشد این چه اشکالی دارد؟ برای به رسمیت شناختن تنوع شیوههای زیست اجتماعی به اصلاح فقهی هم نیاز است. شما احیانا در برج عاج که زندگی نمیکنی عزیز؟
بسم الله الرحمان الرحیم. سلام!
خواهر همسر من ناتوانی ی ذهنی دارد. حدود ۲۵ساله است. وقتی می روند شاهرود، منزل دائی ی بزرگ همسرم، سر ِ این بچه چادر می کنند، که «احترام گذاشته باشند». در حالت عادی مانتو و روسری می پوشد. گویا منزل دائی ی مادر همسرم که می روند (در تهران)، برای احترام گذاشتن، چادر سرش می کنند. شاید اینها احترام گذاشتن نیست. شاید اینها وارونه کردن اسلام است.
هیاهو کرده بودند که الهه کولائی نباید با مانتو بیاید مجلس شورا.
اصلاحات؟ چی چی هست؟
صف ِ ملّت شریف ایران در قسمتهای مختلف قوه ی قضائیه از صف نانوائی شلوغتر است.
***
اگر حوصله کردی نوشته هایم در ذیل http://denkenserfahrung.blogfa.com/post-18.aspx را ببین.
یه چیزی هست که به نظرم جالب نیست. تو این وبلاگ از اون شین مثل برهان شر تا اخراجیهای جلسات سروش و تا این سیده آلمانی همه اش منفی بافی و دلسردی و تبلیغ ناامیدی طرح می شه. مثل انجمن شاعران مرده می مونه. همه اش از تاریکی و خمودی و ناتوانی گفته می شه. اونوقت اسم این لابد کار فرهنگی هم هست. پیشنهاد من اینه که اگه کسی حرف مثبت و سخن سازنده ای نداره لطفی بکنه و چیزی ننویسه. کار فرهنگی یه کمی فرق داره با کار سیاسی. بار قضایای سیاسی به همه امور که منتشر می شه اهل فرهنگ و اندیشه هم زود جوش میارن و یه مدت بالا پایین می پرند بعد زود خاموش می شن و ناامید و دلسرد و افسرده یه گوشه می افتند. به نظرم دلسردی و ناامیدی حتی اگه در ضمنش به سوابق مبارزاتی خودمون اشاره کنیم هیچ لطفی نداره که افتخار کنیم و تو وبلاگامون منتشرش کنیم. مسأله فرهنگ و جامعه مسأله یک نفر دو نفر مثل ده نمکی یا مسأله سال ۷۸ تا الان نیست. مسأله تک تک آحاد یک جامعه و تک تک سالهای تاریخ زیست و سنت فکری اونهاست. اگه خسته شدیم مشکلی نیست. می کشیم کنار و وظیفه سنگین با فرهنگ کردن یک جامعه و یک ملت رو که از اول کسی رو شونه هامون نذاشته بود، از دوشهای ناتوان خودمون زمین می ذاریم. دیگه لازم نیست سر جامعه منت بذاریم و برای دیگران هم تکلیف تعیین کنیم. تصمیم شخصی خودمونه و به دیگران هم ربطی نداره. لازم نیست خودمون یک نفری برای همه آدمهای یک جامعه و همه امور و قضایای فکری و فرهنگی نسخه بپیچیم.
راستی این آقای صیامیان ایمیل هم داره؟ اگر ایمیل داره به ما افتخار می ده؟ اگر افتخار می ده کسی از ایمیلشون خبر داره؟ اگر داریدش کسی هست لطف کنه تو این امر خیر پا وسط بذاره؟ از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون می خوام ببینیم رشته تاریخ خوبه تو اون رشته ادامه تحصیل بدم. می ترسم تو این چند روزی که از نشستهای گزارش کتاب مونده دانشکده ریاضی ایشونو نبینم. در ضمن ما (خودمون) حاضریم در حضور رسانه ها (تو یکی از وبلاگها) با آمریکا (بروبچز طرفدار جدایی دین و سیاست) گفتمان داشته باشیم. این جمله بدون قسمتهای تو پرانتزش مال آقای احمدی نژاد بود (که ما برای بیان مقصود خودمون ازش استفاده ابزاری کردیم).
البته می دونم جناب میردامادی از این چیزایی که نوشتم ناراحت نمی شوند ولی امیدوارم از این که به این زودی رسم پسرخالگی رو به جا آوردم بی ملاحظگی نشده باشه. وقتی یک اگرگوی سابق از ۴-۵ ماه قبل دو بار ایمیل می فرسته و جواب نمی گیره باید احتمال داد یه هویی این جوری بشه دیگه. سر می زنم
من ایمیل از شما دریافت نکردم. بدبختی من این است که وبلاگ ام برخی کامنت ها را دریافت نمی کند بعد افراد به سوء تفاهم می افتند ایمیل یاهوی من که معرکه است عاشق است هر ایمیلی را که خواست می گیرد نخواست نمی گیرد لطفا به ادرس جی میل من بفرستید که ظاهرا عاقل است:
mirdamady@gmail.com
سلام سید جان. من هم با تو موافقم .این روزها که این مسئله حجاب دوباره داغ شده & به این فکر می کنم & تا کی این فرهنگ ما باید آشفته شود و رکود از پی رکود بزاید؟
این حاکمان , جز هوای قدرت و قدرت اندیشی چیزی در سر ندارند. بیشتر , بی نظمی و آشفتگیست که اوضاع را خراب می کند. آشفتگی در تفسیری که آنها از دین به خورد مردم داده اند و آنقدر تنگ است که هر که بخواهد آرام زندگی کند باید از آن عبور کند که ثمره آن , هرج و مرج در باورهای دینی مردم است و سبب می شود که نه متدینین ما متدین باشند و نه غیر متدینین ما درست غیر متدین. این آشفتگی و بی نظمی , حقایق را بی معنی می کند و افراد را آشفته.
از زیر پا گذاشتن حرمت انسانها هم که بگذریم. من می خواستم در مورد این مسائل , پستی با عنوان پله پله تا آستان جهمنم بگذارم که بی خیال شدم. اینها با این گونه بر زیستن مردم تنگ گرفتن و حرمت ها و آزادی انسانی آنها را محدود کردن , همه را همراه خود به آستانه جهنم می کشند.هم جهنم آن دنیایی و هم این دنیایی.
با حرفهایت موافقم جز یک مورد.
نهادهای اقتصادی مستقل یعنی چه؟ اصلا چنین نهادهایی می توانند در ایران بوجود بیایند؟ به فرض محال بوجود بیایند آیا اصولا آنها اصلاح طلب خواهند بود؟
شما که آشنا یا اسلام هستی میدانی که خدا چه چیز را عامل تغییر میداند و نیاز به گفتن من نیست.
تا وقتی عده ای می خواهند بزور مردم را از منکرات باز دارند و عده ای می خواهند منکرات را اشاعه دهند و مردم هم عموما طرفدار یکی از این دو دسته هستند وضع همین است که هست.
سلام.
۱٫ منو از کار فرهنگی کردن نا امید می کنید؟ یعنی منم سر کارم؟
۲٫ امروز داشتم تلویزیون نگاه می کردم که برنامه ای جهت توجیه گرفتن بد حجاب ها در خیابان بود… و می گفت همه باید از لباسی هماهنگ بر خوردار باشند و این نشانه هویت و کرامت انسانی ماست… برای ادعایش دلیلی نیاورد و گفت اگر ما اینقدر بر روی حجاب تکیه می کنیم هرگز به خاطر مسایل جنسی نیست.. ما به دنبال کرامت و هویت ملی و مذهبی خود هستیم…
بعد گفت ما باید مردم را به طرفی ببریم که حجاب را علاوه بر اینکه رعایت کنند .در درون نیز آن را تصدیق کنند و اینگونه در نوعی صداقت با خود به سر برند…
با خودم فکر کردم چقدر تمامیت خواهند …
قضاوت را به خودتان واگذار می کنم …
در ضمن آقا یاسر عزیز من فکر می کردم که برای آینده ام می خواهم وقت زیادی ازعمرم را ذر کار فرهنگی سپری کنم… در رویا زندگی می کنم ؟ سخنتان بر من گران آمد!
خانم عرب! ضمنا بین دو مقام باید فرق گذاشت: کار فرهنگی برای اصلاح مملکت بیفایده است. در خلال کار فرهنگی آدم باید تجربیات و دانش خودش را بالا ببرد. والا میلیارد از این کارهای فرهنگی شود حاکمیت تکان نمیخورد چون نفت را در اختیار دارد و نهادهای اقتصادی را در بست در دست گرفته است. من نگفتم کار فرهنگی نکنیم، (خودم هم میکنم، اصلا کنفرانس کتابها را در جلسهی سازمان دانشجویان چه کسی پیشنهاد داد) اما حواسمان باشد که تاثیر آن بر اصلاح حاکمیت صفر است. باید بیشتر به کار خودمان بیاید. کار جمعی یاد بگیریم، کتاب کنفرانس دهیم و مانند اینها.
ضمنا باید قوی شویم و از این مملکت برویم. وقتی برگزاری یک مجموعه کنفرانس کتاب غیر سیاسی که در آن افراد با گرایشهای مختلف هم حضور داشتند، به مذاق مدیریت فرهنگی دانشگاه خوش نمیآید، دیگر کارهای دیگر تکلیفاش روشن است. فراموش نکنید که برخی اوقات هجرت مایهی حفظ آرمان در درون آدمی است و الا آرمان میپوسد.
سلام.
سخن درستی گفته اید که بدون نهاد اقتصادی مستقل صحبت از اصلاحات یک شوخی است.
چند وقت پیش صحبت از ثروت یکی از محافظان سابق شد. گردش مالی سالیانه اش چیزی حدود ۸۰۰ میلیارد تومان است. یک حساب سر انگشتی میان نسبت و حجم کار بکنید! کدام اصلاحات می خواهد با این غولهای گردن کلفت در بیفتد؟
سلام سید جان. بارتو بستی میخوای بری ؟چقدر هم مصمی. این دو تا جوابی که به زهرا عرب دادی , هرچند بعضی قسمتهاش درست بود, به نظرم کلی جای ایراد داره. خیلی یک طرفه دیدنه. هرچند با نظرت در مورد اقتصاد و قدرت موافقم ولی در مورد کار فرهنگی , قضاوتت شتابزدس.
موفق باشی.
نه در برج عاج نیستم. ولی تو خونه فقه هم نیستم. چون فکر میکنم به زودی رو سر آدماش خراب میشه. تا وقتی هم از اون خونه نزنیم بیرون نهاد مستقل با ۸۰۰ میلیارد تومان سرمایه کاری واسه ما نمیکنه. (ببخشید که تند حرف میزنم)
آقا جان اصلا یکی نمی خواد روسری سر کنه به من و تو چه ؟ آقا یا خانوم حزب اللهی شما خوشت می یاد که یکی به زور چادر رو از سرت بکشه یا ریشتو بتراشه . تازه در پاسخ هر اجباری ایستادگی ای هست . من و تو که وکیل وصی مردم نیستیم . شاید بگی با این کشتی سوراخ کردن اونا ما هم غرق می شیم ولی من می گم اگه بلد باشی شنا کنی غرق نمی شی .انقد گیر ددین به مردم که بدبختا عقده ای شدن . خدا گواهه فحشا نسبت به قبل انقلاب بیشتر نشده ؟
اجبار راه به جایی نمی بره این صد ار حالا تو قبول نکن .