دربارهی بذرهای کلام جدید
۲۱ دی ۱۳۸۷از باب «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو/ نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند» باید اشارهای هم بکنم به بخشهایی از نوشتههای اخیر گنجی که هم لحناش متعادلتر شده است و هم نظم و نسق بهتری یافته است و هم نقدهایاش در خور تأمل است. شخصا نقدهایی که بر رویکرد کدیور کرده است، پسندیدم.
اخیرا دکتر فنایی عزیز چند روزی از شفیلد به لندن آمده بودند و چندباری توفیق دیدار دست داد. بخشی از گفتگوها طبیعتا دربارهی نوشتههای گنجی بود. ماحصل گفتگوها این بود که نوشتههای گنجی میتواند پارهای از معتقدان فرهیخته و معتقد به آزادی بیان ِ «کلام الله بودن قرآن» را وادارد تا در دلایل سنتی این اعتقاد دوباره نظر کنند و احیانا دلایل جدیدی بیاورند. دکتر فنایی، تا آنجایی که من میفهمم مجموعاَ از باز شدن باب گفتگو با گنجی راضی بود و حس مثبتی داشت. گفت که میخواهد چیزهایی بنویسد در دفاع ایجابی از کلام الله بودن قرآن و کمی هم در باب راههایی که میتوان از این دکترین دفاع کرد با هم سخن گفتیم.
منتظریم این بخشها نوشته شود و بخوانیم و داوری کنیم.
امیدوارم این گفتگوها، که ظاهرا هر چه جلوتر میرود از همهی اطراف گفتگو، لحن ملایمتری هم پیدا میکند مدلی باشد برای کسانی که فکر میکنند با سوزن قدرت میتوان هر رخنهای را رفو کرد و با منطق «کورباش- دورباش» میتوان هر دهانی را بست، هر ذهنی را تخته کرد و هر فکری را تخطئه.
آقای میردامادی عالی بود. با اجازه شما همین پست را در بخش کامنت های مقاله گنجی گذاشتم. البته می دانم کارم شاید صحیح نبوده است و کاش اول اجازه می گرفتم. در هر حال می بخشید. قصد و نیتم خیر بود.
من از روش بحث و استدلال آقای فنایی خوشم میاد و قبول کنیم که تا حدودی متمدنانه و علمی دفاع و اسدلال میکند و با روش مألوف دینی متفاوت است اما چند نکته:
ا-اینکه قرآن و فرهنگ اسلامی یا اسلام یک و دو به تعبیر ملکیان و فنایی کافر و غیر مسلمان را حیوان مینامد شکی نیست. ادعای عجیب فنایی این است که این استفاده و استعمال هیچ معنای منفی ندارد آیا غیر از این است که این واژه واسطه حکم بعدی که ارتداد و کشتن و طرد و تکفیر است قرار میگیرد؟: کافر چون به خدا یا نبوت محمد یا به وحیانی بودن قرآن و سیره و اعمال محمد “ایمان”ندارد پس “حیوان”است پس باید طرد شود آیا میتوان نشان داد مومن و مسلمان هم در منظر قرآن و فرهنگ اسلامی قابل توصیف به حیوان باشند؟ فنایی باید از قوه انصاف به وجه بسیار کمی برخودار باشد اگر این نکته را نپذیرد.
۲-تازه مگر این یک توصیف و واژه، مدعای قرآن محمدی است؟ به قرآن مراجعه کن راجع به زن، برده، ارث تبعیضی،خبرها و مدعیات عوامانه که با هیچ حرف علمی و اثبات شده ای سازگار نیست،زندگی پیامبری که باید برای توسعه و تبلیغ معنویت و ایمان واخلاق باشد با ۱۶ یا ۹ زن دائمی.آیا فنایی اگر انصاف بورزد میتواند بپذیرد خدای حکیم و قادر و متعال را به گونه ای تصویر کند که برده داری را می پذیرد و پیامبرش را به گرفتن زنهای بسیار وا میدارد یا اجازه میدهد یا دستور دهد دست دزد را قطع کنند تا ابد خانواده و فرزندان این فرد را که ممکن است از روی نیاز این عمل ضداخلاقی را کرده باشد در معرض بدنامی و ناتوانی از کار و زندگی قرار گیرد(در قرآن هیچ قیدی برای قطع دست دزد یا شلاق زدن دو مجرد همخوابه شده، ذکر نشده پس قیدهای بعدی کفاف نمیدهند چون مال خداوند نیست).مثالها و موارد در قرآن بسیار است فقط قصد تذکر داشتم پس انصاف بورزیم و بر روی حرفهای حق امثال گنجی، گرد و خاک تهمت و القاب زشت نپراکنیم و مطمئن باشیم عقل انسان در پستوی اذهان جور دیگری متفاوت از آنچه حاکم است و به زور تبلیغ میشود فکر میکند و پذیرش سنتی و ارثی، غیر از استدلال و تبیین عقلانی و فارغ از احساسات صنفی است.فنایی هم حق دارد از دینش دفاع کند انگیزه خوانی هم نمیکنیم اما نمیتواند کلمه زننده و زشت و تخریب دین را در وصف کلام گنجی بکار برد و ادعا کند تویف واقع میکند و کلامش ناظر به واقع است چون عینا میتواند به خودش نسبت داده شود و به همان نسبیتگرایی معرفتی و اخلاقی منجر شود و در استدلال را ببندد. این کار از فنایی که سعی در تبیین عقلانی دارد واقعا و حتما ضد اخلاقی است.
آقای میر دامادی لطفا اگر آقای فنایی را دیدید از قول من و بسیاری دیگر به ایشان بگویید سر مسئله امام زمان نیز وارد بحث با گنجی شود.