ای کفر! زمن گم شو کافر شدهام از تو/ مومن شدهام لیکن بر آنکه تو را جوید
۲۵ اسفند ۱۳۸۷
لابلای مطالعهی روزانه برای پایان ترم، (داریم به بحران درسی نزدیک میشویم) برای رفع خستگی سرکی کشیدم به کتابی (اسم کتاب را نمیبرم، چون حوصلهی فحش خوردن و کنایه شنیدن ِ کامنتگونه از کسانی که مترهای دقیقی برای سنجه کردن همه چیز، از جمله دیانت آدمی، دارند ندارم) و برخوردم به دو جملهی جالب یکی از جورج برنارد شاو (George Bernard Shaw) نمایشنامهنویس و منتقد ادبی بریتانیایی (۱۸۵۶-۱۹۵۰) و دیگری از جان استوارت میل (John Stuart Mill) فیلسوف و اقتصاددان مشهور بریتانیایی (۱۸۰۶-۱۸۷۳). برنارد شاو در میان متدینانی که سیاههای از جملات غربیها در تحسین از اسلام و پیامبر اسلام جمع کردهاند، به سبب جملات ستایشگرانهای که در مورد پیامبر اسلام به او منتسب است، مشهور است. (خودم بارها از منبریها اسم او را شنیده ام).
جملهی برنارد شاو، به ترجمهی من، چنین است:
All great truths begin as blasphemies.
«تمام حقیقتهای بزرگ، نخست کفرگوییهایی بیش نبوده اند.»
خوب، کافی است به ایدهی گالیله نگریست که نخست کفرگوییای بیش نبود و نیز به اصلاحات مسیح (درود) که در نظر احبار یهود جز کفرگویی نبود و یا بتستیزی محمد (درود) که نخست توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی خوانده شد. داستان البته در تاریخ هنوز ادامه دارد…!
جملهی میل هم به ترجمهی من این است:
«از نظر تاریخی که نظر کنیم، حقیقت آن است که شمار زیادی از کافران طول تاریخ شخصیتهایی با شرافت و سربلندی چشمگیر بوده اند.»
It is historically true that a large proportion of infidels in all ages have been persons of distinguished integrity and honour.
باز هم کافی است به سقراط، منصور حلاج، جوردانو برونو، شیخ شهاب الدین سهروردی، زکریای رازی، قطب راوندی، ملا صدرای شیرازی، نیچه، و شمار بسیاری دیگر نگاه کرد تا این حکم معقولیت خود را بیابد.
(شعرمانند ِ عنوان مطلب از خودم است. اگر چندان وزن میزانی ندارد، بر من ببخشایید. با دیدن این دو جمله، به ذهنام آمد. آنرا همانطور وحشی مینویسم تا طراوت احتمالیاش در لابلای مویهکاریهای ویرایشگرانه از کف نرود.)
سلام
یک سوال! کفرگویی در دنیای امروز معنایی هم دارد؟ به نظر من که ندارد!
برادر! من هنوز منتظر اون طبقه بندی «رویکرد به حقیقت» ام. زودتر قلمی اش کن. این هم زیر اون می گنجه. یاا… سید!
یاسر: باید اول با هم حرف بزنیم بذار این امتحانا تموم شه
شعر عنوان مطلب زیبا بود، آیت الله سبحانی یک چیز هایی پیدا کرده! این هم سندش:http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8712260152
یاسر: خواندم همین
عمری ست که کفرم به ترقی ست ز عشقش
تا حال عجب نیست که ایمان شده باشد!
میرزا محمد عالی شیرازی
در کفر “نجات” است تو را دست غریبی
یک سبحه ندیدیم که زنار نکردی!
میر نجات اصفهانی
یاسر: أقا احسنت
جنید، سرور طایفة عارفان گفته است: هیچ کس به جادة حقیقت نمیرسد، مگر اینکه هزار صدیق گواهی دهند که او زندیق است، زیرا این مقام به کسی که اهل آن نیست، زیان میرساند، همانگونه که بوی عطر گل سرخ برای جُعَل زیانمند است، زیرا حالتی که عامة مردم برآنند، این مقام را نمیپذیرد و آن مقام نیز این حالت را پذیرا نیست. چون انسانها ایشان، یعنی اهلالله را، در میان همگان ببینند، آنان را نمیشناسند، زیرا در سخنان ایشان، امری آشکار نیست که بدان از عامة مردم متمایز شوند و چون انسانهایی از خواص، مانند فقیهان، متکلمان و حکیمان اسلام، ایشان را ببینند، سخن به تکفیرشان میگویند و چون حکیمانی که به شرایع مقید نیستند – مانند فیلسوفان – ایشان را ببینند، میگویند: این کسان اهل هَوَسند، خزانة خیالشان تباه و عقلهایشان ضعیف شده است. بدین سان، جای شگفتی نیست، اگر بدانیم که از سوی مخالفان ابن عربی، ۱۳۸ فتوا برضد او و از سوی مدافعانش تنها ۳۳ فتوا در دفاع از او داده شده است
یاسر: آقا تبارک الله
هو
بر خاکیان جمال بهاران خجسته باد
بر ماهیان تپیدن دریا مبارک است
عیدتان مبارک
یاسر: ممنون برادر