بحث با یک گروه مسلمان تکفیری لیبیایی در پیادهروی خیابان اجور لندن
۸ اسفند ۱۳۸۹
امشب (۲۶ فوریه ۲۰۱۱) در خیابان «اِجور» خوردیم به پست یک گروه مسلمان تکفیری لیبیایی که برای اجرای شریعت در لیبی شعار
میدادند و صدای الله اکبرشان کل خیابان را برداشته بود. من و محمد حسین قدیانی هم رفتیم باهاشان به بحث. کلی پلاکارد داشتند در کفر بودن دموکراسی و کافر بودن حاکمان مسلمان از جمله احمدینژاد. از همان اول رافضی-رافضیای به ما بستند که بیا و ببین. شیعیان را کافر میدانستند. بحث به دو قسمت تقسیم شد، حسین قدیانی با یکیشان که، بنگلادشی بود و انگلیسی را روان صحبت نمیکرد و به اندازه کل هیکل من ریش داشت، در این مورد بحث کرد که چرا طرفداران دموکراسی را کافر میدانند، من هم با یکی دیگرشان که یک سیاهپوست انگلیسی بود و ریش خیلی بلندی هم نداشت، بحث کردم که چرا شیعیان را کافر میدانند. بحث بالا کشید و پلیسهای انگلیسی ِ کلاهکوتاه هم کم-کم سر رسیدند و از دور همه را میپاییدند که درگیری فیزیکی نشود. دور هر کدام از ما افراد دیگرشان هم حلقه زدند و دوستانشان را در بحث کمک میکردند. خانمام از دور ایستاده بود و مشخص بود که از عاقبت بحث ما، با فریادهایی که آنها میزدند و جمعیتی که جمع شده بود و پلیسهایی که آمده بودند، نگران است. محمدحسین سعی کرد آنها را به این تناقض بکشاند که حتی اگر بخواهید شریعت را هم پیاده کنید باز هم مردم باید اینرا بخواهند و این میشود همان دموکراسی. من هم سعی کردم آنها را از این حرف باطل که اسلام یکی است و فهمهای متفاوت ندارد و آن اسلام یکه هم، اسلام اهل سنت و جماعت است، به این تناقض بکشانم که اسلام سنی هم یکی نیست و اسلام حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی داریم. همبحث من- که در تمام مدت چنان داد میزد و اصلا هم به من فرصت صحبت نمیداد- میگفت شیعیان عایشه را زناکار میدانند. گفتم اینطور نیست، شاید قلیلی اینطور فکر کنند. گفت شیعیان برخی صحابه را لعن میکنند گفتم همهی شیعیان اینگونه نیستند. خلاصه آخر پذیرفت که ممکن است برخی از شیعیان کافر نباشند، اما همچنان گمراه اند. فکر کنم اگر به جای پیادهروهای لندن در پیادهروهای عربستان بحث کرده بودیم، حکماً سر ما را بریده بودند. شعارشان این بود که هیچکس جز خدا حق حکمرانی ندارد و هر کس جز این فکر کند کافر است. دقیقا مثل خوارج فکر میکردند و شعارشان همان «لا حکم الا لله» بود. در عمر طلبگیام آن قدر ریش را یکجا ندیده بودم. هنوز فریادهایشان در گوشم است. از پلاکاردهایشان و نیز از گفتگویمان با گوشی محمدحسین فیلم گرفتم که به زودی میگذاریم.
حدود ساعت ۹:۳۰ نبود؟ دم رستوران سلیمانی؟ دو تا ماشین پلیس هم نگه داشته
بودن؟
یاسر: آره ای بلا پس تو از تکفیری مخفیها بودی تو لندن من خبر نداشتم. نفوذی بی بیسی شان هستی؟
جالب بود. کاش فیلم رو هم میذاشتید
یاسر: فیلمی گرفتهایم اما آن قدر تاریک بود و صداهایشان بلند بود که چیز مالی از کار در نیامد
خوش به حالتان شما بر سر هم فریاد می زنید پلیس نگاهتان می کند ما به پلیس نگاه می کنیم فریاد می زند شما گریبان هم بگیرید پلیس جدایتان می کند ما از خودی ها!! جدا بشویم پلیس گریبانمان می گیرد
ای خدا
یاد ارید ای مهان زین مرغ زاااار
یاسر: امیرجان روزگار غریبی است و دنیا وارونه مینماید. خوبی اخوی؟ برقراری؟
مخلصیم
در همراهی با داستان شما یاسر جان، من هم قصه ا ی دارم: همکار و دوستی دارم سنی از یکی از کشور های آفریقایی؛ هر چند من نه هم ایمان شیعیان هستم نه همفکر سنی ها، اما روزی گفتگومون گر گرفت و این دوست سنی به من گفت که اسلام با دموکراسی تناقض ندارد، چون خداوند فرموده هر کس میتواند دینش را انتخاب کند! هر چند بنده تا اونجایی که یادم میاد، چنین آزادی عملی در دین اسلام نیست، ولی با خودم گفتم، آفرین به این بینش از اسلام که با آزادی انتخاب دین دیگری غیر از اسلام ، یا با انتخاب بی دین بودن، مخالف نیست.
روزی دیگر صحبت گل انداخت و ایشون فرمودن که شیعیان مسلمان نیستند!!! دو تا شاخ از سر من سبز شد، که چرا؟ دوستمون گفت که شیعیان علی را برتر از پیامبر میدانند، البته من هم که هیچ علایق مذهبی ندارم، مجبور شدم توضیح بدم که چنین نیست و اگر هم ایرانیان به علی توجه خاصی دارند ، به خاطر رفتار علی بوده که عرب و عجم را یکی میدانسته، و در میان ایرانیان احترامی والا کسب کرده. ایشون به من گفتند که من هیچ در مورد شیعیان نمیدانم. من هم پاسخ دادم، که من اگر چه بی دین هستم ولی در میان شیعیان و باورهاشان چه درست و چه نادرست بزرگ شده ام، اینقدر میفهمم که جز اندکی، کسی علی را برتر از محمد نمیداند( ودیگر نگفتم که همان اندک هم که علی را ظهور خدا در زمین میدانند، انسانهای بسیارصلحطلب، و نازنینی هستند، که من برخی شون رو شخصا میشناختم). ولی این دوست راضی نشد که نشد، آخر سر، مجبور شدم از استدلال خودش استفاده کنم و بگم، بر فرض که شیعیان علی را برتر از محمد بدانند، مگر خود شما چند روزه پیش نفرمودید که خداوند انسان رو در انتخاب باورهای اش آزاد گذشته؟! حالا بر فرض من علی رو برتر از محمد بدانم، آیا خونم از نظر شما حلال است؟ این دوست عزیز دیگه پاسخی نداد و من سکوت رو حمل بر رضایت کردم؛ یعنی که بله حلال است!
جالب اینجاست که سالها پیش در دوران آقای خاتمی ایران با خانومی از انصار حزب الله از همکارانم ، که در ضمن شغل دومش کتک زدن دوستان اصلاح طلب در ماجراهای ۱۸ تیر بود، صحبتی داشتیم و ایشان کل مردم کردستان را مسلمانان بد و رتبه پایین میدانست و شیعیان را بهترین و ،به قول خودش، شاگرد اول مینامید! و من هر چه سوال کردم چرا؟ جوابی عقلانی پس نگرفتم، جز کدورت و تعصب!!
من به عنوان یک بی باور سوالم از کل مسلمان که در عراق، پاکستان و جاهای دیگر به جون هم افتاده اند و بی رحمانه هم دیگرو قتل عام میکنند این است، که آیا پیامبر شما شیعه بود یا سنی؟ اصلااگر محمد پیام آور اسلام است در زمان او ، حرفی از شیعه و سنی و دیگر گروه ها در کار نبود
یاسر: استفاده کردم از کامنت شما. سوال من هم دقیقا همین است.